در «مردی به نام اوه» نویسنده با وجود ارائه دیالگوهایی طنز آمیز، حقایق تلخی را نهفته است، حقایقی که شاید بخشی از وجود تمام انسانها و جوامع را دربر میگیرد؛ «این روزها مردم فقط کامپیوتر دارند و دستگاه اسپرسو. جامعهای که در آن هیچکس نمیتواند به طریقی منطقی با دست بنویسد و قهوه دم کند، به کجا میرود؟ به کجا؟ اصلاً به کجا میرویم اگر هر کس اتومبیلش را هرجا که عشقش میکشد، پارک کند؟ و به کجا میرویم اگر مردم یک روز دیگر سر کار نروند، تنها به این دلیل که خودشان را کشتهاند؟»